برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید
هوش به تواناییهای ذهنی در افراد گفته میشود که شامل حل مسئله، برنامهریزی، قضاوت کردن، استدلال و مواردی از این دست است. برای نمونه اگر شخصی از میزان هوش کمتری برخوردار باشد میزان یادگیری او، قدرت برنامهریزی، توانایی حل مسئله و … در او کمتر از افراد همسنش خواهد بود. او برای درک این موارد و یادگیری مسائل به زمان بیشتری نیاز دارد و مسائل برای او مشکل ترند. به مهارت هایی که لازمه انجام فعالیتهای روزانه هستند رفتارهای انطباقی گفته میشود. به این معنا که فرد با پیرامون خود سازگار شده و رفتارهایی را متناسب با آن فرا گرفته و عملی میسازد. مثلا لباس پوشیدن، آماده کردن یک وعده غذایی، رفتن به مدرسه یا سر کار، تمیز کردن اتاق یا خانه، حرف زدن موثر با دیگران و هر مهارت دیگری که فرد جهت انطباق پیدا کردن با محیط دور و برش یاد میگیرد و انجام می دهد. از آنجایی که این رفتارها در طی رشد فرد و از دوران کودکی تا بزرگسالی به تکامل میرسند، بسته به سن فرد، رفتارهایی را که سنش اقتضا می کند باید از او انتظار داشته باشیم و نه بیشتر کودک یا فرد کم توان در انجام این رفتار ها به شکل کارآمد مشکل دارد و کفایت مندی لازم را در انجام این رفتارها از خود نشان نمی دهد. همچنین ممکن است این کودکان رفتارهای نامناسبی هم مثل خودآزاری و پرخاشگری داشته باشند. یا اینکه کنترلشان روی بعضی رفتارهایشان کم باشد و باعث اذیت دیگران شود. کم توانی ذهنی به محدودیت هاي بنیادي در کارکرد ذهنی اشاره دارد. برخی از انواع کم توانی ذهنی مانند « سندرم داون » از همان بدو تولد قابل تشخیص است و دیگر انواع آن تا قبل از 18 سالگی نمایان می شود. کم توانی ذهنی، عموماً با کارکرد ذهنی پایین تر از میانگین معمول، مشخص می شود و به طور همزمان با محدودیت هایی در دو یا چند حیطه از مهارت هاي سازشی از جمله برقراری ارتباط ، زندگی خانوادگی، مهارت هاي اجتماعی، خودیاري، بهداشت و ایمنی، کارکرد تحصیلی، اوقات فراغت و کار ، همراه است امروزه دیگر اصطلاح «کم توانی ذهنی» جایگزین عبارت «عقب مانده ذهنی» شده است. كم توانی ذهنی شایعترین اختلال رشدی است. حدود 1% كودكان 10-3 ساله دارای مشکلات ذهنی هستند. همچنین کم توانی ذهنی در پسران 5/1 برابر شایع تر از دختران است. ►کودکان کم توان از نظر کارکردی معمولا موفق نمی شوند مهارت هایی را که پایه ی یادگیری می شوند به خوبی کسب کنند. برخی از این مهارت ها عبارتند از: پردازش حسی و ادراک: هر حسی که بدنمان از محیط دریافت می کند، برای اینکه قابل استفاده شود، باید در مغز به خوبی پردازش شود و سازماندهی و تفسیر گردد. و به این صورت ذهنمان به آنها معنی دهد تا بتوانیم از آن حس ها اطلاعات کسب کنیم و آنها را بفهمیم. در کودکان با کم توانی ذهنی، اغلب این پردازش و ادراک به خوبی انجام نمی گیرد. به عنوان مثال کودکی که در پردازش حسی دچار اختلال است ممکن است به برخی حس ها کمتر یا بیشتر از حد معمول واکنش نشان دهد. مثلا با شنیدن صدای یک ماشین گوش خود را بگیرد یا جیغ بزند. همچنین کودکی که در ادراک بینایی مشکل دارد ممکن است با وجود داشتن چشم های سالم، نتواند لباسش را از داخل یک قفسه شلوغ پیدا کند چون به لحاظ ذهنی نمی تواند به خوبی اشیا را از پس زمینه شان تشخیص دهد و جدا کند. هماهنگی حرکات ظریف: کنترل حرکتی ظریف قابلیتی برای اجرای حرکات ریز به صورت دقیق و روان با دست و انگشتان می باشد. بریدن با قیچی، گرفتن مداد، نقاشی کشیدن، نوشتن، نخ کردن دانه های تسبیح، ورق زدن کتاب، استفاده از قاشق و چنگال و… همگی نمونه هایی از حرکات ظریف می باشند که در کم توانان ذهنی با مشکل مواجهند. هماهنگی حرکات درشت: منظور از هماهنگی حرکات درشت توانایی انجام درست، روان و ظریف حرکات بزرگ و درشت نظیر دویدن، نشستن، برخاستن، حمل کردن و جابجایی اشیا و… می باشد که می تواند در کودکان کم توان دچار ایراد باشد. این کودکان ممکن است نتوانند به خوبی حرکات بدنشان را سازماندهی کنند. مثلا اینکه به سختی بنشینند و برخیزند یا این که ممکن است حین حرکت به دیگران برخورد کنند همچنین در انجام بازی هایی مانند لی لی، پرش جفت پا، گرفتن و انداختن توپ ممکن است مهارت کافی نداشته باشند. کودک دارای کم توانی ذهنی در انجام کارهایی که نیاز به هماهنگی دوطرف بدن دارد دچار مشکل است؛ مانند پدال زدن، بازکردن در قوطی، ریختن آب در لیوان درحالی که با یک دست پارچ آب را گرفته و با دست دیگر لیوان را نگه داشته است. کودک کم توان معمولا در حفظ یک وضعیت حرکتی مشکل دارد؛ مثلا این که مدتی بنشیند و به حرفهای آموزگار گوش دهد یا مدتی پای تخته سیاه بایستد و روی آن بنویسد برایش دشوار است. گفتار و زبان: تکامل زبان برای یادگیری و تعامل موثر بسیار کلیدی است. یکی دیگر از حوزه هایی که در کودکان کم توان دچار مشکل است گفتار و زبان آنهاست. خصوصیاتی که در این رابطه ممکن است در کودکان کم توان مشاهده کنیم میتواند شامل موارد زیر باشد: •در به کار بردن بسیاری از کلمات مشکل دارند •اغلب، کلمات را توصیف می کنند یا از کلمات جانشین مانند “این”، “آن” یا “آنجا” استفاده می کنند •خوب به حرفهای دیگران گوش نمی دهند •در گوش دادن و فعالیت به طور همزمان مشکل دارند و… . •در بیان نیازها و خواسته هایشان مشکل دارند •از زبان مختصر و جملات کوتاه استفاده می کنند •اشتباه های دستوری دارند جنبه های اجتماعی و عاطفی: یک کودک یا نوجوان عادی به تدریج در طی رشد با پشت سر نهادن چالش ها به طور موفقیت آمیز و دریافت تشویق دیگران احساس عزت نفس و خود ارزشمندی را به دست می آورد. ولی این دسته از کودکان به علت ناکامی های مکرر از دریافت این گونه احساس ها محروم می مانند. کودکان کم توان ذهنی به خاطر مشکلاتی که دارند، به راحتی در جمع همسالان خود پذیرفته نمی شوند. گاها آشکارا طرد می شوند چرا که فاقد مهارت های اجتماعی پایه ای هستند که آنها را قادر می کند با دیگران دوست شوند و معاشرت کنند. کودکان کم توان علاوه بر مشکل در مهارت های پایه ی یادگیری ویژگی های دیگری مانند توجه و تمرکز پایین، حافظه ضعیف، محدودیت در تفکر انتزاعی و استدلال، دشواری در انجام فعالیت های روزانه و… دارند. ►با توجه به آن چه مطرح شد، فرد کم توان یا عقب مانده ذهنی کسی است که: تشخیص معلولیت ذهنی در فرد موردنظر نیازمند سه معیار است که این معیارها عبارتند از: 1-نقص در عملکرد ذهنی، مثل استدلال، حل مسأله، برنامه ریزی، تفکر انتزاعی، قضاوت، یادگیری تحصیلی و یادگیری از تجربه. این نقص ها را هم سنجش بالینی و هم آزمون های استاندارد شده باید تأیید کنند. 2- نقص های ذهنی و سازگارانه در طول دوره رشد قبل از 18 سالگی شروع می گردند. 3- نقص در عملکرد سازگارانه که این مشکل باعث شده در رسیدن به استانداردهای رشدی و اجتماعی – فرهنگی برای استقلال شخصی و مسئولیت اجتماعی منجر می شود. بدون کمک مداوم نقص های موجود در عملکرد سازگارانه بباعث ایجاد محدودیت عملکرد در یک یا چند فعالیت زندگی روزمره (مانند: برقراری ارتباط با دیگران، شرکت در فعالیت های اجتماعی، زندگی مستقل) و در چند محیط (خانه، مدرسه، کار و جامعه) می شوند. کم توانی ذهنی در 4 سطح خفیف،متوسط،شدید وعمیق (خیلی شدید)دسته بندی میشود. میزان شدت: خفیف حوزه مفهومی: در کودکان پیش از سن مدرسه ممکن است تفاوت ادراکی آشکاری دیده نشود. در کودکان سنین مدرسه و بزرگسالان مشکلات یادگیری مهارت های تحصیلی شامل خواندن، نوشتن، حساب، زمان و پول دیده می شود و برای رسیدن به انتظارات مربوط به آن سن نیاز به حمایت در یک یا چند زمینه است. در بزرگسالان تفکر انتزاعی، عملکرد اجرایی (مانند برنامه ریزی، تدوین راهکار، اولویت بندی و انعطاف پذیری شناختی) و حافظه کوتاه مدت و همین طور به کارگیری عملی مهارت های تحصیلی مانند خواندن، مدیریت مالی دچار اختلال است. این افراد در مقایسه با همسالان برای حل مشکلات به درجات مختلف از راهکارهای عینی استفاده می کنند. حوزه اجتماعی: در مقایسه با همسالان با رشد طبیعی، فرد مبتلا در تعاملات اجتماعی ناپخته به نظر می رسد. برای مثال ممکن است در درک دقیق نشانه های اجتماعی همسالان دچار مشکل باشد. ارتباطات اجتماعی، مکالمه و زبان بیشتر از آنچه برای سن وی انتظار می رود ناپخته و عینی است. ممکن است در تنظیم هیجان و رفتار متناسب با سن خودش مشکل داشته باشد. این مشکلات برای همسالان وی در موقعیت های اجتماعی مختلف محسوس است. درک کمی از خطرات موجود در موقعیت های اجتماعی مختلف وجود دارد.قضاوت اجتماعی نسبت به سن فرد ناپخته است و احتمال اینکه دیگران او را بازیچه قرار دهند یا دست بیاندازند وجود دارد (ساده لوحی). حوزه عملی: ممکن است درزمینه مراقبت های شخصی مناسب با سن خویش عمل نماید. در مقایسه با همتایان برای انجام امور پیچیده زندگی روزمره نیاز به حمایت دیگران دارد. در بزرگسالی به وضوح برای خریدهای معمولی، حمل و نقل، ساماندهی امور منزل و رسیدگی به فرزندان، خرید محصولات غذایی و مدیریت امور مالی و بانکی نیاز به حمایت دیگران دارد. مهارت های تفریحی شبیه سایر همسالان است گرچه برای ساماندهی و خوب انجام دادن آنها نیاز به حمایت دیگران دارد. در بزرگسالی اشتغال انها اغلب در مشاغلی دیده می شود که در آنها تاکیدی بر مهارت های ادراکی وجود ندارد. افراد مبتلا عموما برای تصمیمات قانونی و امور مراقبت های بهداشتی نیاز به کمک و راهنمایی دارند. برای تشکیل خانواده نیز نیاز به حمایت دارند. میزان شدت: متوسط حوزه مفهومی: در تمام دوره رشد توانایی های ادراکی فرد به شکل بارزی از همسالان خود عقب تر است. در سنین پیش از مدرسه مهارت های پیش دبستانی و تکلم به کندی پیشرفت می کند. در سنین دبستان پیشرفت در خواندن و نوشتن، ریاضیات و درک زمان و پول کند پیش می رود و نسبت به سایر همسالان محدودیت واضحی دارد. در بزرگسالی سطح تحصیلات در حد ابتدایی باقی مانده است و برای به کارگیری آموزش های فراگرفته در مدرسه، کار و زندگی شخصی نیازمند حمایت دیگران است. حمایت مداوم همیشگی برای انجام امور فکری و ادراکی روزمره زندگی ضروری است و شاید دیگران مسئولیت کامل اینگونه امور زندگی وی را برعهده بگیرند. حوزه اجتماعی: تفاوت های عمده ای در رفتارهای اجتماعی و ارتباطی فرد مبتلا و همسالانش در دوره رشد دیده می شود. معمولا ابزار اصلی ارتباطات اجتماعی زبان شفاهی است که سطحی ابتدایی و ساده تر نسبت به همسالان خود دارد. ظرفیت برقراری ارتباط در پیوند با خانواده و دوستان مشهود است و شاید فرد بتواند دوستی موفقیت آمیزی با دیگران نیز برقرار کند. گاهی روابط عاشقانه در بزرگسالی دیده می شود. با این حال این افراد یا معنی نشانه های اجتماعی را نمی فهند یا به درستی تعبیر نمی کنند. قضاوت های اجتماعی و توانایی تصمیم گیری محدود است و اطرافیان باید به وی در این تصمیم گیری ها کمک نمایند. دوستی با همسالان تحت تاثیر محدودیت های اجتماعی و ادراکی وی قرار می گیرد. حمایت جدی اجتماعی و ارتباطی برای داشتن شغل و موفقیت در آن ضروری است. حوزه عملی: فرد می تواند امور شخصی خود را مانند خوردن، لباس پوشیدن، اجابت مزاج و بهداشت خود را به عنوان فردی بالغ انجام دهد. گرچه برای رسیدن به استقلال در این امور زمان و آموزش طولانی نیاز دارد. به همین ترتیب، انجام امور خانه داری در بزرگسالی امکان پذیر است (البته با آموزش طولانی و حمایت مداوم). استخدام مستقل در مشاغلی که نیاز کمی به قوه ادراک قوی و مهارت های ارتباطی دارد امکان پذیر است ولی باید از جانب همکاران، سرپرستان و سایرین حمایت شوند تا قادر باشند از پس پیچیدگی های اضافی مانند حمل و نقل، حفظ سلامتی و مدیریت مالی برآیند. مهارت در امور تفریحی ممکن است دیده شود که با آموزش و حمایت بیشتر در طی دوره ای طولانی بدست می آید. رفتارهای غیرانطباقی در اقلیت قابل توجهی از افراد دیده می شود که موجب مشکلات اجتماعی می شود. میزان شدت: شدید حوزه مفهومی: کسب مهارت های ادراکی محدود است. فرد درک چندانی از زبان نوشتاری و یا مفاهیم مربوط به اعداد، کمیت، زمان و پول ندارد. مراقبین در تمام طول عمر باید برای حل مشکلات به او کمک کنند. حوزه اجتماعی: زبان گفتاری از نظر دستور زبان و گنجینه لغات بسیار ضعیف است. گفتار احتمالا محدود به لغات و عبارات منفرد است. کلام و ارتباطات بیمار بر اینجا و اکنون و وقایع روزمره تمرکز دارد. زبان بیشتر از آنکه برای شرح دادن استفاده شود برای ارتباطات اجتماعی به کار می رود. این افراد گفتگوهای ساده وایما و اشاره را درک می کنند.ارتباط با اعضای خانواده و سایر افراد آشنا منشا لذت و کمک او است. حوزه عملی: فرد برای انجام کلیه امور روزمره زندگی نیاز به کمک دیگران دارد، از جمله غذا خوردن، لباس پوشیدن، حمام و اجابت مزاج. نظارت و سرپرستی دیگران در تمام طول عمر ضروری است. فرد نمی تواند تصمیمات مسئولانه ای در ارتباط با سلامتی خود یا دیگران بگیرد. در بزرگسالان شرکت در امور منزل، فعالیت های تفریحی و کار نیاز به کمک و حمایت مداوم دارد. فراگیری مهارت در تمام حوزه ها نیازمند آموزش طولانی و حمایت همه جانبه است. رفتارهای غیرانطباقی مانند آسیب به خود در تعداد قابل توجهی از این افراد دیده می شود. میزان شدت: عمیق ( خیلی شدید) حوزه مفهومی: توانایی های ادراکی معمولا به جای فرایندهای نمادین به دنیای فیزیکی محدود می شود. فرد ممکن است از اجسام به شکل هدفمند برای مراقبت از خود، کار و تفریح استفاده نماید. برخی مهارت های دیداری- فضایی مانند جورچینی و شباهت اجسام براساس خصوصیات فیزیکی ممکن است دیده شود. با این حال بروز هم زمان نقایص حرکتی و حسی می تواند مانع استفاده کاربردی از اشیاء گردد. حوزه اجتماعی: فرد مبتلا درک بسیاری محدودی از ارتباطات نمادین نشات گرفته از کلام و ادا و اشارات دیگران دارد و قادر به انجام دستورات نیست. برای ابراز تمایلات و هیجانات خویش اکثرا از ارتباطات غیرکلامی و غیر نمادین بهره می گیرد. از ارتباط با اعضای نزدیک خانواده و سایر افراد آشنا لذت می برد و به تعاملات اجتماعی از طریق نشانه های هیجانی و ادا و اشارات پاسخ می دهد. بروز هم زمان نقایص جسمی و حسی چالش اصلی فعالیت های اجتماعی است. حوزه عملی: فرد در تمام جنبه های زندگی فیزیکی روزمره، بهداشت و سلامت به دیگران وابسته است. گرچه ممکن است بتواند در برخی از این فعالیت ها مشارکت مناسبی داشته باشد. کسانی که نقص عضو شدیدی ندارند، ممکن است در برخی کارهای منزل کمک نمایند مانند جابجا کردن ظروف غذا. مبنای شرکت آنها در فعالیت های شغلی اعمال ساده با اشیاء است که باید با حمایت گسترده دیگران صورت بگیرد. برای مثال گوش کردن به موسیقی، تماشای فیلم، پیاده روی، آب بازی که همگی باید با کمک دیگران انجام گیرد. بروز همزمان نواقص جسمی و حسی شایع است و مانع اصلی مشارکت فرد (فراتر از تماشا) در فعالیت های خانگی، تفریحی و وظایف شخصی است. در اقلیت قابل توجهی از آنان رفتارهای غیرانطباقی شایع است. هر چیزی که با رشد طبیعی و نرمال مغز تداخل ایجاد کند می تواند از جمله علل ایجاد کم توانی ذهنی باشد. ولی علت در بیشتر موارد نامشخص است و فقط در یک سوم موارد می توانیم علت کم توانی را به یکی از موارد زیر نسبت دهیم: ►بعضی از دلایل عمده کم توانی ذهنی عبارتند از: •بعضی از بیماری های ژنتیکی مانند سندروم داون، فنیل کتونوری یا سندروم ایکس شکننده •سندروم جنینی الکل •ناهنجاری های مادرزادی یا ناهنجاری های مغزی •بعضی از عفونت ها مانند مننژیت، سرخک یا سرفه سیاه •قرارگیری در معرض سمومی مانند جیوه یا سرب •آسیب جدی به سر •سکته مغزی •بیماری مادر مانند سرخجه، مصرف مواد مخدر یا عفونت در دوران بارداری •مشکلات هنگام تولد مانند عدم اکسیژن رسانی کافی •سوء تغذیه شدید •مراقبت های پزشکی ناکافی بعضی سندرم ها و اختلالات هم هستند که باعث کم توانی ذهنی می شوند و علایم ظاهری هم دارند میکروسفالی میکروسفالی یک بیماری مغزی نادر است. در افراد مبتلا به میکروسفالی، دور سر به دلایلی از حد طبیعی کمتر است و طبعا مغزشان هم کوچکتر است. این اختلال ممکن است در بدو تولد خود را نشان دهد یا اینکه تا چند سال اول زندگی تشخیص داده نشود. البته در بسیاری از موارد، در سه ماهه سوم بارداری با سونوگرافی قابل تشخیص می باشد. بسته به این که چه قسمتی از مغز خوب تشکیل نشده، علایم می تواند متفاوت باشد. این افراد دور سر کم و پیشانی کوچک و شیب دار رو به عقب دارند که با نمودار استاندارد رشدی دور سر مطابق نیست. علاوه بر علامت دور سر این افراد معمولا علایمی مثل گریه های با صدای بلند، عضلات اسپاستیک (سفت)، تشنج و فعالیت بیش از حد دارند. در اغلب موارد فرد دچار میکروسفالی، کم توان ذهنی است ولی با این وجود ۱۵ درصد افراد مبتلا هوش طبیعی دارند. سندروم داون علت ایجاد سندروم داون اختلالی ژنتیکی و کروموزومی است. این افراد در سلولهایشان یک کروموزوم اضافه دارند و آمار نشان می دهد که درصد زیادی از کودکان کم توان ذهنی را تشکیل می دهند. کودکان با تشخیص سندروم داون مراحل رشد ذهنی و جسمی را نسبت به کودکان عادی دیرتر و با تاخیر سپری می کنند. افراد مبتلا به سندروم داون انحراف چشم، زبان بزرگ، قد کوتاه، موهای لخت، اغلب عضلاتی شل و تعادلی ضعیف دارند. علاوه بر موارد ذکر شده بیماری های قلبی و ریوی در بین افراد با این تشخیص شایع است و ابتلا به بیماری های عفونی و تنفسی نسبت به افراد عادی سریعتر اتفاق می افتد. در این افراد درجات مختلفی از کم توانی ذهنی دیده می شود. هیدروسفالی اختلال هیدروسفالی که آن را تحت عنوان آب آوردگی مغز هم می شناسند، اختلالی است ناشی از افزایش حجم مایع مغزی نخاعی انباشته شده در بطن ها و سایر حفره های مغز. در حالت عادی مایعی به نام مایع مغزی نخاعی در اطراف سراسر مغز و نخاع در جریان است. این مایع وظایفی از جمله تغذیه و حفاظت از سیستم عصبی مرکزی را برعهده دارد. حالا اگر به دلایلی مثل انسداد مسیر این مایع یا تولید بیش از اندازه آن توسط مغز، حجمش افزایش یابد، باعث تورم مغز و آسیب به قسمت هایی از مغز می شود. اگر شروع بیماری در سنین پایین کودکی اتفاق بیافتد چون درزهای جمجمه هنوز باز است، منجر به افزایش غیر طبیعی اندازه دور سر می شود. ممکن است باعث علایمی مانند اختلالات حسی حرکتی، تعادلی و ذهنی در آنها شود. شروع این بیماری گاها حتی ممکن است در سنین بالاتر و پس از بسته شدن درز های جمجمه باشد که بیشتر تعادل و حافظه را درگیر می کند. درصورتی که این بیماری در نوزادی تشخیص داده شود و آب اضافه ی مغز با روش های درمانی خاص خودش تخلیه گردد، عوارض کمی به جا خواهد گذاشت و حتی ممکن است کودک بعدها از نظر ذهنی تقریبا طبیعی باشد و تفاوت چندانی با هم سالانش نداشته باشد. اختلالات طیف اوتیسم درصد قابل توجهی از این کودکان مشکل ذهنی ندارند ولی چون تعداد زیادی از مراجعینی که تشخیص اوتیسم دارند، ممکن است کم توانی ذهنی هم داشته باشند، توضیح مختصری هم در رابطه با این نوع اختلال می دهیم. این اختلالات تحت عنوان اختلالات نافذ رشدی هم خوانده می شوند زیرا جنبه های مختلف رشد را تحت تاثیر قرار می دهند. ولی شاید بتوان گفت مهمترین ویژگی این افراد تاخیر یا انحراف در رشد مهارتهای اجتماعی، شناختی و ارتباط کلامی و غیرکلامی است.در واقع عدم برقراری صحیح ارتباط با محیط و اطرافیان است که باعث شده است نام کودکان درخود فرومانده (اوتیسم) را برای آنها انتخاب کنند. از دیگر علایم مهم این دسته از کودکان انجام یکسری حرکات تکراری و رفتارهای کلیشه ای نظیر چرخیدن به دور خود، بال بال زدن، تکرار کردن یکسری صداهای خاص و… می باشد. نشانه های این اختلال در سنین مختلف متفاوت است ولی معمولا این نشانه ها از زمان تولد تا ۳۶ ماهگی کودک ظاهر می شوند. اختلالات موجود در این طیف از جمله مواردی هستند که به محض تشخیص باید درمان و برنامه توانبخشی برای آنها شروع شود. اختلالات متابولیکی در این دسته از اختلالات، بدن کودک نمی تواند بعضی از مواد مثل پروتئین ها، قند و یا چربی را به درستی استفاده کند. در نتیجه با سوخت و ساز نامناسب مواد زایدی در بدن تولید می شود که صدمات قابل توجهی را به مغز می رساند و تمام جنبه های رشد ذهنی، جسمی و حرکتی و… کودک را تحت تاثیر قرار می دهد. ولی اگر در روزهای اول پس از تولد تشخیص داده شود و رژیم غذایی مناسب برای کودک تجویز گردد، می توان تا حد زیادی از عوارض آن جلوگیری کرد. هنوز علت مشخصی برای ایجاد این عارضه شناخته نشده است لذا والدین باید از همان دوران نوزادی به عکس العمل های کودک توجه کنند و در صورت مشاهده ی علایمی مانند بی قراری زیاد، گریه های مداوم، دل درد شدید و یا خواب آلودگی بیش از حد، برای بررسی بیشتر نوزاد به پزشک مراجعه کنند. بعضی از افراد گمان میکنند که بیماری اوتیسم همان کم توانی ذهنیست. در حالی که این تصور اشتباه است. بیشتر کودکانی که به اوتیسم مبتلا هستند به کم توانی ذهنی نیز دچارند اما درصد کمتری از آنها هوشی نرمال یا حتی بیشتر از نرمال دارند. برخی از این کودکان دارای استعدادهای خاص و چشمگیری هستند. بنابراین نمیتوان گفت که اوتیسم همان عقب ماندگی ذهنی است. برای تشخیص عقب ماندگی ذهنی سه خصیصه باید در فرد وجود داشته باشد تا بتوان با قطعیت گفت که او دچار کم توانی ذهنی است. ►مشخصهی شماره یک: همانطور که پیشتر اشاره کردیم فرد کم توان ذهنی نسبت به افراد عادی رفتارهای انطباقی کمتری از خود نشان میدهد. اگر کسی دستکم در دو مورد از حیطه این رفتارها محدودیت داشته باشد کم توان ذهنی محسوب میشود. حیطه رفتارهای سازشی شامل توانایی برقراری ارتباط با دیگران، توانایی مراقبت از خود، دارا بودن مهارتهای تحصیلی، انجام تفریحات و مواردی از این دست است. ►مشخصهی شماره دو همه ما یک بار در زندگی تست IQ را انجام دادهایم. این تست مشخص میکند که بهرهی هوشی هر شخصی به چه میزان است. میانگین این ضریب در جهان برابر ۱۰۰ است. عموم افراد جامعه بهره هوشی بین ۸۵ تا ۱۱۵ دارند. کسانی که بهره هوشی بالاتری از این میزان دارند افرادی باهوشتر از حالت عادی هستند. در این بین کسانی که به عقب ماندگی ذهنی دچارند بهرهای میان ۷۰ تا ۷۵ یا پایینتر دارند. بنابراین اگر شخصی در این آزمون نمرهای کمتر از این میزان داشته باشد به کم توانی ذهنی دچار است. ►مشخصهی شماره سه: نشانههای کم توانی ذهنی پیش از سن هجده سالگی در شخص دیده میشود. بنابراین اگر برای شخصی پس از این سن اتفاقی بیفتد که کارکرد ذهنیاش را دچار اختلال کند آن شخص به عقب ماندگی ذهنی دچار نشده است. باید توجه داشت که اختلال هوشی زمینه ای، درمان نمی شود ، اما میزان بهبودی و پیشرفت جنبه های گوناگون مهارتهای فرد کم توانی ذهنی ( بسته به سطح معلولیت وی)، تحت تأثیر مثبت خدمات توانبخشی، آموزش مستمر از دوران کودکی و مشارکت خانواده در امر توانبخشی قرار دارد. متاسفانه برای بهبود وضعیت کودکانی که به کم توانی ذهنی مبتلا هستند داروی مخصوصی وجود ندارد. ولی برای توانبخشی به این افراد خدمات درمانی گوناگونی وجود دارد تا با زندگی روزمره خود سازگار تر شوند. راه هایی وجود دارند که شرایط را برای زندگی بهتر این عزیزان فراهم میکنند. این راهها در حالت کلی به سه اساس کلی تقسیم میشوند که به شرح زیر است: از آنجایی که کم توانی ذهنی باعث ایجاد مشکلات رفتاری در کودکان میشود، ممکن است با تغییر شرایط شخص، یک رفتار چالش برانگیز (مسئله) را کاهش داده و احتمال وقوع این رفتار را کمتر کنید. افراد دارای معلولیتهای فکری هم برای مهارتهای یادگیری و هم برای مشکلات رفتاری نیاز به کمکهای خاصی دارند و برای تأمین این نیاز نیز روشهای خاصی وجود دارد. مدیریت رفتاری با روشهای تدریس و مدیریت رایج است اما ویژگیهای خاصی را شامل میشود. این برنامه هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان کاربرد دارد، اگرچه به طور طبیعی زمینه آن در هر مورد متفاوت خواهد بود. نکته مهمی که نیاز است تأکید کنیم این است که هیچ روش خاصی وجود ندارد که بتوان آن را برای هر مشکل تجویز کرد. اولین ضرورت، بررسی و ارزیابی فرد مورد نظر است. دوست داشتن و دوست نداشتنهای او، شرایط، الگوهای رفتاری احمقانه، تاریخچه، تنظیم خانواده و غیره. فقط پس از آن مطالعه موردی است که یک برنامه درمانی متناسب با ویژگیهای فرد و محیط اطراف کودک برای او تنظیم میشود. با این وجود روشهای خاصی وجود دارد که بطور معمول مورد بررسی قرار میگیرند. تغییر محیط: ممکن است با تغییر شرایط شخص، یک رفتار چالش برانگیز (مشکل) کمتر شده و احتمال بروز رفتار در آینده کاهش یابد. تقویت مثبت: تقویت مثبت به این صورت تعریف میشود: هر چیزی که وقتی بعد از یک رفتار انجام شود، احتمال بروز دوباره آن رفتار را افزایش میدهد. بنابراین کارهای مقدماتی برای اکثر برنامهها، جستجو و شناسایی هر آن چیزی است که ممکن است این تاثیر را بر این فرد داشته باشد. تقویت افتراقی سایر رفتارها: یکی از راههای کاهش رفتارهای چالش برانگیز، ایجاد رفتارهای دیگر، با تقویت آگاهانه آنها، برای رقابت با رفتار هدف (رفتار چالش برانگیز) است. رفتارهای دیگر ممکن است مواردی باشند که با رفتار مشکلساز مورد نظر ناسازگار باشند. یعنی برای شخص غیرممکن باشد که هر دو رفتار را به طور همزمان انجام دهد. از بین بردن رفتارهایی که پس از آن یک رفتار تقویت کننده انجام میشود حفظ یا تقویت میشوند. این اتفاق ممکن است برای یک رفتار چالش برانگیز نیز رخ دهد. اگر تقویت کننده این رفتار چالش برانگیز قابل شناسایی باشد، میتوان جلوی آن رفتار را گرفت. بدون وجود تقویت کننده، آن رفتار چالش برانگیز باید سرانجام از بین برود (خاموش شود). دو احتیاط وجود دارد. اول، تقویت کننده باید یکی باشد که بتوان آن را کنترل کرد. دوم، انتظار میرود رفتار در ابتدا افزایش یابد و سپس از بین برود. فاصله از تقویت مثبت به این روش غالباً Time Out گفته میشود اما عنوان کامل آن مهم است. فاصله از تقویت مثبت روشی است که معمولاً زمانی کاربرد دارد که رفتار چالش برانگیز زمانی اتفاق میافتد که کودک در یک موقعیت تقویت کننده باشد، مانند خوردن غذای مورد علاقه، لذت بردن از موسیقی، تماشای تلویزیون، وضعیت اجتماعی خوب. هر زمان که این رفتار رخ دهد، گزینه تقویت مثبت به طور موقت متوقف میشود. بنابراین اگر شخص از بودن در محیطهای اجتماعی بسیار لذت میبرد، روش فاصله از تقویت مثبت میتواند این موقعیت را برای مدت کوتاهی (مثلاً پنج دقیقه یا حتی کمتر) از او بگیرد. اما اگر شخص علاقهای به تعامل اجتماعی نداشته باشد، خارج کردن او از آن محیط این تقویت کننده را از بین نمیبرد و بی معنی خواهد بود، حتی ممکن است تقویت کننده نیز باشد (در این صورت شخص میتواند از وضعیتی که خود دوست ندارد فرار کند). بنابراین، فاصله از تقویت مثبت به معنای استفاده بیرویه از یک اتاق نیست. از طرف دیگر، این روش زمانی موثر واقع میشود که به عنوان مثال کودکی که به موسیقی علاقه دارد، یا دوست دارد تلویزیون تماشا کند، در هنگام بروز رفتار مشکلساز موسیقی یا تلویزیون به طور موقت خاموش شود. کنترل محرک برخی از محرکها منجر به انواع خاصی از رفتارها میشوند. باران ما را وادار میکند که پالتوی بارانی بپوشیم و برای متوقف کردن خودرو از یک چراغ راهنمایی قرمز استفاده کنیم. بدون وجود این محرکها، ممکن است این رفتارها رخ ندهد. به همین ترتیب ممکن است یک محرک با یک رفتار مجاز است همراه شود (تقویت شود) در حالی که عدم وجود محرک نشانگر عدم تقویت رفتار است. از این شرایط میتوان برای مدیریت رفتارهای دشوار استفاده کرد. آموزش ارتباطی عملکردی به نظر میرسد گاهی اوقات یک رفتار چالش برانگیز در افراد کم توان ذهنی به عنوان راهی برای “درخواست” برای انجام کاری تلقی میشود. این کار ممکن است راهی برای جلب توجه باشد، یا برای درخواست یا متوقف کردن چیزی، شاید یک کار یا یک وضعیت بد، باشد. در چنین مواردی، یک روش درمانی مؤثر ممکن است به کودک یاد بدهد که از یک کلمه یا علامت استفاده کند تا بتواند آنچه را که میخواهد به دیگران بگوید. بنابراین اگر بچهها برای جلب توجه معلم رفتار نادرست دارند، به آنها آموزش دهید که “بیا اینجا لطفا” را بگویند یا علامت بدهند. این کار میتواند منجر به کاهش رفتار نادرست شود. همچنین اگر این کودمان برای فرار از یک کار بسیار دشوار آموزشی بدرفتاری میکنند، آموزش گفتن جمله “به من کمک کنید لطفا” میتواند باعث کاهش رفتارهای نادرست آنها شوند. شروع کم توانی ذهنی در دوران رشد است. سن و ویژگی های مشخص زمان شروع اختلالات بستگی به علت و شدت کژکاری مغز دارد. تاخیر در ظهور شاخص های حرکتی، زبانی و اجتماعی تکلم را می توان در دو سال اول زندگی کودکان دچار کم توانی ذهنی شدیدتر مشاهده نمود ولی موارد خفیف آن ممکن است تا سن مدرسه یعنی زمانی که مشکلات یادگیری تحصیلی نمایان می شود، مخفی بماند. وقتی که کم توانی ذهنی مرتبط با یک سندروم ژنتیک است، ممکن است مشخصات ظاهری خاصی نیز دیده شود (مانند سندرم داون). برخی از سندروم ها فنوتیپ رفتاری دارند یعنی رفتارهای خاصی که به عنوان بخشی از مشخصات منحصر بفرد اختلال ژنتیکی مربوطه همیشه دیده می شوند. (مانند سندروم لش- نیهان). در انواع اکتسابی شروع اختلال ممکن است به صورت ناگهانی و پس از یک بیماری مانند مننژیت یا آنسفالیت یا ضربه به سر حین دوران رشد آغاز گردد. وقتی کم توانی ذهنی در نتیجه از دست دادن مهارت های شناختی قبلی بروز می کند (مانند آنچه در آسیب های مغزی شدید دیده می شود)، هر دو تشخیص کم توانی ذهنی و یک اختلال شناختی عصبی گذاشته می شود شنیدن تشخیص عقب ماندگی ذهنی در نوزاد برای والدین موجی از استرس و سردرگمی را به بار می آورد. واکنش ها نسبت به این تشخیص متفاوت بوده و برخی کودک را نمی پذیرند. کم کم با قبول این موضوع این طرد کردن مدت زیادی دوام نخواهد داشت. والدین با تغییر رفتارهای خود امید ها و انتظاراتشان را تغییر داده البته افسردگی والدین به مدت طولانی با احساس گناه و شرم و خشم همراه می شود. سرانجام اکثر والدین این مسئله را پذیرفته اما به هر حال آنها نیازمند آموزش ها و حمایت های طولانی مدت هستند بهترین واکنش خانواده در قبال مواجهه با کم توانی ذهنی فرزندشان این است که کودک خود را همانطور که هست بپذیرند و از او در حد توانش انتظار داشته باشند. از بلند پروازی بپرهیزند و قبول کنند که این کودک نیز توانایی های بالقوه زیادی دارد و باید جهت سازگاری بیشتر به وی کمک کنند. در واقع می توان گفت والدین یکی از بهترین مربیان کودک خود می باشند چرا که بیشتر از هر کسی وی را می شناسند و می توانند او را درک نمایند و مطمئنا لازمه یک مربی خوب بودن داشتن یک رابطه صمیمانه و عمیق با کودک است . پذیرش کودک همانگونه که هست و حمایت عاطفی و محبت در کنار آموزش کودک ، علاوه بر بهبود شرایط کودک کم توان می تواند احساس رضایت و خرسندی را در تمام اعضای خانواده فراهم نماید . ►سایر نکات مربوط به والدین و مراقبین عبارتند از: بهترین راه برای پیشگیری از عقب ماندگی ذهنی این است که عوامل موثر پیش از تولد را مهار کنیم. برای نمونه جلوگیری از ازدواجهای فامیلی، آموزش به خانواده و … . مراقبت از جنین در حین دوران بارداری و پس از تولد و همچنین انجام تستهای ژنتیک نیز اهمیت فراوانی دارند که نباید نادیده گرفته شوند. برخی از عواملی كه موجب بروز كم توانی ذهنی می شود با مداخلات اولیه به موقع قابل پیشگیری است از جمله : 1. شناسایی به موقع (روزهای اول زندگی) بیماریهای متابولیك با استفاده از رژیم غذایی مناسب و استفاده از داروهای مناسب از بروز كم توانی ذهنی جلوگیری می کند. همچنین لازم به ذکر است استفاده از « خدمات پایش رشد» در شناسایی سطوح مختلف کم توانی ذهنی در سنین اولیه زندگی کودک، لازم و ضروری است. 2.بیماریهای مادر در اوایل بارداری : تغذیه مناسب مادر، جلوگیری از خستگی های جسمی و روانی، قرار نگرفتن در معرض اشعه X، استفاده نكردن از داورها و الكل و مواد مخدر، جلوگیری از حاملگی های متعدد و پشت سر هم از مواردی است كه قابل پیشگیری است. 3.زردی كودك : در صورتی كه بصورت طولانی مدت طول بكشد و هیچ درمانی نشود باعث فلج مغزی، كم توانی ذهنی یا كاهش شنوایی می شود. کم توانی ذهنی یا عقب ماندگی ذهنی، با مفهوم آی کیو و هوش در ذهن بیشتر افراد شناخته شده و پایین بودن هوش اولین فکری است که با شنیدن عقب ماندگی یا کم توانی ذهنی به ذهن ها می رسد. از این مسئله چشم پوشی نمی توان کرد که افراد کم توان ذهنی هوش پایینی دارند ولی این به این معنا نیست که در تمامی ابعاد زندگی دانسته های کمتر و نیاز های بیشتری دارند بنابراین وقت ان رسیده است که اینگونه افکار تک بعدی و بدون اگاهی را دور ریخته و نگاهمان را به این بیماری عوض کنیم. با تغییر دیدگاه قطعا منظر دید تفاوت خواهد کرد... با امید بهبود تمامی بیماران ملیکا بخشی تعریف هوش
رفتار های سازشی(انطباقی)
کم توانی هوشی چیست
شیوع کم توانی ذهنی
ویژگی ها و مشخصات اصلی کم توانی ذهنی
ملاک های تشخیص معلولیت ذهنی
سطوح شدت کم توانی ذهنی
علل کم توانی ذهنی
اختلالاتی که یکی از علایم انها کم توانی ذهنی است
تفاوت کم توانی ذهنی با اوتیسم
ملاک های تشخیص کم توانی ذهنی
آیا کم توانی ذهنی قابل درمان است ؟
درمان کم توانی ذهنی
درمان مشکلات رفتاری در کودکان با کم توانی ذهنی
سیر و بروز بیماری
اثر کم توانی ذهنی بر خانواده
نکاتی برای والدین
پیشگیری از کم توانی ذهنی
سخن اخر