برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید
کاربرگ و آزمون درس دهم فارسی ششم دبستان شیخ خندید و بگفتش ای سلیم (منادا) مفعول : کلمه ای است در جمله که کار بر روی آن انجام می شود. حرف ((را)) همیشه نشانه ی مفعول نیست و ممکن است در بعضی جاها معنی متفاوتی داشته باشد که آنگاه به آن ((حرف اضافه))می گویند. درسنامه درس دهم (عطارو جلال الدین محمد)
حکایت درخت علم
این درخت علم باشد ای علیم (منادا) تعداد جمله ۵ تا
معنی: شیخ به او خندید و گفت ای انسان ساده دل (احمق) این درختی که گفتم درخت علم و دانش است.
واژه: شیخ: پیرمرد ،مرد بزرگوار،عالم / سلیم: سالم بی عیب کنایه از آدم ساده لوح و نادان / علیم: دانا، آگاه
آرایه: تشبیه علم و دانش به درخت
تو به صورت رفته ای ای بی خبر (منادا)
زان ز شاخ معنی ای بی بار و بر (هستی) تعداد جمله ۳ تا
معنی: ای انسان بی خبر تو فقط به ظاهر کلام من توجه کرده ای به همین خاطر از شاخه ی معنی، بهره ای
نبرده ای.
واژه صورت: ظاهر / معنی:باطن / بار و بر:میوه و ثمر
آرایه:تشبیه معنی و باطن کلام به شاخه و تضاد یا طباق بین کلمه های صورت و معنی
گه درختش نام شد گاه آفتاب (نام شد)
گاه بحرش نام شد ،گاهی سحاب( نام شد)( تعداد جمله ۴ تا)
معنی: علم و دانش را گاهی به ،درخت ،آفتاب دریا و ابر تشبیه می کنند و به این نامها می خوانند.
واژه ها : بحر:دریا / سحاب: ابر
آرایه: تناسب بین کلمه های ،درخت، آفتاب، بحر و سحاب
تشبیه پوشیده و پنهان علم و دانش به درخت، آفتاب، بحر وسحاب
آن یکی کش صد هزار آثار خاست
کم ترین آثار او عمر بقاست تعداد جمله ۲ تا
معنی: آن علم و دانشی که صد هزار اثر و سود دارد و کمترین اثرش عمر جاودانه است.
واژه: کش: که از آن / خاست:برخاست بلند شد / بقا: جاودانی / صدهزار:عدد فراوانی و کثرت
آرایه:تضاد یا طباق بین کلمه های صدهزار و کم ترین
نهاد:صدهزار آثار کم ترین آثارآشنایی با مفعول
مثال محمد آب را خورد در این جمله محمد فاعل و آب مفعول است چون عمل فعل که خوردن باشد، بر روی آب روی داده است.
راه تشخیص مفعول در جمله: بعد از مفعول ((را)) به کار میرود. یعنی حرف بعد از ((را )) حتما مفعول است.
راه دوم : از فعل دو سوال چه کسی را (؟) یا چه چیزی را؟ بپرسیم جواب سوال می شود مفعول.
مثال: محمد در را بست چه چیزی را بست؟ در را پس کلمه ی در مفعول است.
مادرم حسین را صدا زد چه کسی را صدا زد؟ حسین را پس حسین مفعول است.نکته ی مهم
مثال حاتم طایی را .گفتند در اینجه ((را)) به معنی (به )) به کار رفته است.
مثال :۲ حاتم طایی را مهمان آمد در اینجا ((را)) در معنی ((برای )) به کار رفته است.
مثال : حاتم طایی را پرسیدند در اینجا ((را)) در معنی ( از )) به کار رفته است.