برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید
از کجا بدانیم؟ چه چیزی دروغ را اینقدر "مسری" می کند؟ و برای جلوگیری از آن چه کنیم؟ بیایید نگاهی دقیق تر به تحقیق بیندازیم. آیا فرزندتان تا به حال به شما می گوید که سوار اسب شاخدار شده است؟ یا اصرار دارد که یک هیولااتاق خواب او به هم ریخته است؟ بچهها تخیلات فوقالعادهای دارند و گاهی اوقات، خیالپردازیهای خود را به عنوان حقیقت مطرح میکنند. با تمرین و مربیگری، فرزند شما در نهایت میتواند یاد بگیرد که یک داستان فانتزی را با گفتن این جمله شروع کند: «میدانی کاش چه چیزی حقیقت داشت؟» یا «به این داستان گوش کن…» آیا فرزندتان تا به حال سعی کرده شما را متقاعد کند که با وجود شکلاتی بودن صورتش، هیچ کیک نخورده است؟ مانند روشی که یک بزرگسال ممکن است برای جلوگیری از ایجاد مشکل با رئیس، دروغ می گوید، اگر فرزندتان را در یک دروغگوی گیر انداختید، یک فرصت برای گفتن حقیقت بدهید. بگویید: "من یک دقیقه به توفرصت می دهم تا در مورد اتفاقی که پیش امده فکر کنید و بعد یک بار دیگر از تومی پرسم که واقعاً چه اتفاقی افتاده است." ممکن است وقتی دوباره از او بپرسید، متوجه شوید که او مایل به اعتراف حقیقت است. اگر او صادق است، به فرزندتان بگویید که از تمایل او برای گفتن آنچه اتفاق افتاده قدردانی می کنید، حتی اگر صحبت کردن در مورد اتفاق سخت باشد. اگر فرزندتان عادت به دروغ گفتن دارد تا از دردسر دور بماند، راهبردهای انضباطی خود را بررسی کنید. تحقیقات نشان می دهد که انضباط خشن در واقع بچه ها را به دروغگوهای خوبی تبدیل می کند. اگر فرزندتان از واکنش شما بترسد، احتمال دروغ گفتن او بیشتر خواهد شد. بچه ها همچنین دروغ می گویند زیرا می خواهند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. یک کودک ممکن است به دوستانش بگوید که در بازی فوتبال موفق به گل زدن به بزرکتر از خودش شده است، یا ممکن است به والدینش بگوید که بالاترین نمره ریاضی را در کل کلاس کسب کرده است، حتی اگر حقیقت نباشد. کودک در تلاش برای هماهنگی با همسالان خود، بچهها گاهی اصرار میکنند که یا تجربههای مشابه دوستان خود را تجربه کردهاند، یا سعی میکنند دوستان خود را با داستانهای خود تحت تأثیر قرار دهند. کودکی که شنا بلد نیست ممکن است ادعا کند که یک کوسه را در دریا دیده است یا کودکی که هدایای زیادی برایتولدش دریافت نکرده است، ممکن است لیست بلندبالایی از هدایای گران قیمتی را که دریافت کرده است بگوید. با کودک در مورد عواقب بالقوه لاف زدن صحبت کنید و روی مهارت های اجتماعی مناسب کار کنید. به آنها کمک کنید راههایی برای ارتباط با افراد دیگر بدون دروغگویی درباره تجربیاتشان بیابند. سپس، به کودک نشان خواهید داد که به جای موفقیت، به کار سختش اهمیت می دهد. به عنوان مثال، به جای تمجید از او برای دریافت بیشترین گل در بازی فوتبال، او را به دلیل تلاش زیاد تحسین کنید. به او بفهمانید که نیازی به بهترین بودن ندارد تا مورد قبول دیگران قرار گیرد. صداقت را در خانه خود نیز در اولویت قرار دهید. یک قانون خانگی ایجاد کنید که می گوید: "راستش را بگو" و فرزندان شما به احتمال زیاد اهمیت صادق بودن را درک خواهند کرد. کودک موافقت می کند و به دنبال بزرگسالان وارد اتاق می شود. اما شکلات وجود ندارد. بزرگسال اعتراف می کند که دروغ بوده است و توضیح می دهد: "من فقط این را گفتم چون می خواستم بیایی با من بازی کنی." این اولین گام در آزمایشی بود که توسط چلسی هیس و لزلی کارور انجام شد. محققان 46 کودک را در معرض این حقه قرار دادند و - همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید - این بچه ها احساس ناامیدی کردند. اما بچه ها مودب بودند و قبول کردند که به هر حال با بزرگتر بازی کنند. که منجر به بخش بعدی آزمایش می شود: یک بازی حدس زدن. برای این مرحله از آزمایش، از هر کودک خواسته شد که مستقیماً به جلو خیره شود در حالی که بزرگسال یک اسباب بازی را پشت سر کودک نگه داشته است. این اسباب بازی یک شخصیت خیالی آشنای کودکان (مانند باب اسفنجی یا اسب تک شاخ یا عروسک باربی ) را نشان می داد و وظیفه کودک این بود که بدون نگاه کردن، هویت اسباب بازی را حدس بزند. بعد از انجام دو مرتبه از بازی، بزرگسال ناگهانی گفت که باید برای یک تماس تلفنی اتاق را ترک کند. او گفت که بلافاصله برمی گردد و پس از آن بازی را ادامه خواهند داد. و در همین حین ازمایشگر توضیح داد که قرار است اسباب بازی بعدی را برای شناسایی بگذارد. او اسباب بازی را پوشاند - به طوری که کودک نتواند آن را ببیند - و آن را روی میز گذاشت. کودک از لبه میز اوج می گیرد بزرگسال به مدت 90 ثانیه اتاق را ترک کرد در این مدت فعالیت های کودک توسط دوربین مخفی ثبت شد. اگر بچهها نگاهی به آن انداخته بودند، الان در مورد آن دروغ میگفتند؟ هیز و کارور پاسخ ها را ضبط کردند و نتایج را با نتایج کودکان گروه کنترل مقایسه کردند - 47 کودکی که همان روش را انجام دادند، اما بدون فریب اولیه.( به آنها دروغ گفته نشده بود) آیا بچه ها بسته به اینکه قبلاً بزرگسال به کودکان دروغ گفته بودند یا نه واکنش متفاوتی نشان دادند؟ پاسخ برای بچه های کوچکتر، منفی بود. در مقایسه با کودکان بزرگتر، کودکان 3 و 4 ساله بیشتر تمایل به نگاه کردن داشتند. آنها همچنین تمایل داشتند حقیقت را بیشتر بگویند. اما پاسخ آنها بسته به شرایط متفاوت نبود. دروغ گفتن فرقی نمی کرد. شاید کودکان پیش دبستانی در این آزمایش خیلیکم سن وسال بودند تا بفهمند دروغ چگونه کار می کند. همانطور که اشاره می کنم در یک پنجره جدید باز می شوددر جاهای دیگر، تحقیقات نشان می دهد که کودکان خردسال فاقد مهارت های شناختی برای درک کامل مفهوم دروغ هستند. احتمال دیگر: شاید بچه های کوچکتر بخشنده تر بودند (هیز و کارور 2014). اما در هر صورت، این آزمایش شواهدی را در اختیار ما قرار میدهد که نشان میدهد بچههای بزرگتر - کودکان 5 ساله به بالا - رفتار خود را تغییر دادهاند. و باید در نظر بگیریم این آزمایش فقط به اثرات بسیار کوتاه مدت مربوط می شود - واکنش فوری کودک به یک دروغ گفتن. اما این بسیار غیراخلاقی خواهد بود. به طور تصادفی برخی از بچه ها را برای بزرگ شدن توسط بزرگسالانی که به طور منظم به آنها دروغ می گویند، اختصاص می دهید؟ ما نمی توانیم این کار را انجام دهیم. بنابراین ما با رویکرد دیگری باقی میمانیم: دروغ را در دنیای واقعی اندازهگیری کنید و به دنبال همبستگیها باشید. اگر با پدر و مادری بزرگ شوید که مرتباً به شما دروغ میگوید، آیا بیشتر احتمال دارد که خودتان دست به بیصداقتی بزنید؟ ریچل سانتوس و همکارانش این رویکرد را با چند مطالعه امتحان کرده اند. به طور خاص، محققان در مورد چهار دسته از دروغ ها پرسیدند: (مثلاً، "تو باید غذای خود را تمام کنی وگرنه بزرگ نمی شوی ") (مثلاً اگر الان با من نیای، تو را اینجا می زارم،تنها می رم») 4.دروغهای مرتبط با رفتار نادرست (مثلاً «اگر رفتار خوبی نداشته باشی، بامعلم یا مربی تو تماس میگیرم»). اینها "دروغ های ابزاری" نامیده می شوند ومتاسفانه بسیار رایج هستند. اما برخی از والدین بیشتر از دیگران دروغ می گویند. آیا این تأثیری بر رفتار کودکان در دوران بلوغ دارد؟ برای پی بردن به این موضوع، سانتوس و همکارانش همچنین از شرکت کنندگان در مطالعه در مورد الگوهای رفتاری فعلی خودشان پرسیدند. و نتایج تحقیقات دیگر در مورد شبکه های اجتماعی است. مردم وقتی متوجه می شوند که افراد دیگر در دنیایشان - دوستان، خانواده، شرکای عاشقانه - عادت به بیان حقیقت دارند، بیشتر دروغ می گویند . به ویژه، نتایج این مطالعات مرا به یاد تحقیق در مورد معضل زندانی می اندازد، یک سناریوی استراتژیک کلاسیک. اگر قبلاً در مورد آن نشنیده اید - یا نیاز به یادآوری در مورد جزئیات دارید - در اینجا نسخه ای از این پازل را برای شما آورده شده است تا آن را مرور کنید. آیا باید به شریک زندگی خود اعتماد کنید یا مراقب خود باشید؟ دادستان ها نیاز به اعتراف دارند تا مطمئن شوند که در مورد جدی ترین اتهامات محکوم می شوند. بنابراین آنها به شما پیشنهاد می دهند: اگر اعتراف کنی و همدستت ساکت بماند تو را آزاد می کنیم و همدستت ۲۰ سال در زندان خواهد ماند. این برای شما خوب است، درست است؟ اما یک مشکل وجود دارد این را هم به شما می گویند : " اگر هر دوی شما اعتراف کنید، هر کدام 15 سال زندان خواهید داشت." پس شاید باید سکوت کرد. به جز سکوت، خطرات خاص خود را به همراه دارد: اگر ساکت بمانی و همدستت اعتراف کند، همدستت آزاد می شود و تو محکومیت 20 ساله خواهی بود. اگر هر دو ساکت بمانید؟ اگر هیچ یک از شما اعتراف نکند، هر دوی شما را به اتهامات کمتر محکوم می کنیم و هر دوی شما دو ماه حبس را سپری می کنید. اگر شما دو نفر می توانستید خصوصی صحبت کنید - و به یکدیگر اعتماد کنید - می توانید به توافق برسید. می توانید با سکوت موافقت کنید. هر یک از شما باید جریمه کوچکی بپردازید - یک محکومیت دو ماهه را بگذرانید. اما هر دوی شما از گذراندن 20 سال زندان اجتناب می کنید. اما متأسفانه شما نمی توانید گفتگوخصوصی داشته باشید و باید نگران عبور از آن باشید. و این ممکن است هر دوی شما را ترغیب به اعتراف کند - در این صورت هر دو در نهایت 15 سال خدمت می کنید! پس این چه ربطی به صداقت و والدین دارد؟ اما یک مشکل وجود دارد، یک مشکل در همکاری. اگر نتوانیم به طرف مقابل اعتماد کنیم چه؟ و این همان جایی است که معمای زندانی به «والدین با دروغ گفتن» مربوط می شود. بچه ها باید تصمیم بگیرند که به ما اعتماد کنند یا نه. والد مانند همدستی در دوراهی زندانی است - شخصی که کودک سعی می کند دوباره حدس بزند. اگر بچهها بدانند که ما در گذشته به آنها دروغ گفتهایم، باید تصمیم بگیرند که آیا اکنون ارزش همکاری با آنها را داریم یا خیر. آیا بچه ها باید از این فرصت استفاده کنند؟ یا باید همکاری را کنار بگذارند و مراقب خود باشند؟ اولین باری که فرزنمان ما را در یک دروغ دستگیر می کنند، ممکن است تصمیم بگیرند که به همان شکل پاسخ دهند. اما شواهدی وجود دارد که موجودات باهوش و اجتماعی (مانند انسانها و شامپانزهها )به این شیوه نابخشوده بازی نمیکنند و این خبر امیدوار کننده ای است. اگر شما به خاطر «والدین دروغ گو» مقصر هستید، لازم نیست تصور کنید که فرزندتان را نادیده گرفته اید. دروغ گفتن را به حداقل برسانید - یک سابقه خوب ایجاد کنید - و این احتمال وجود دارد که شما بتوانید اعتماد راایجاد کنید. وقتی به بچهها دروغ میگوییم، آنها ممکن است این را چراغ سبزی برای دروغگوی بدانند. و اگر اقداماتی برای ترمیم اعتماد انجام ندهیم، ممکن است هزینه های بلندمدتی را بپردازیم. والدینی که به شدت به دروغ های ابزاری تکیه می کنند ممکن است زمان کمتری را برای درگیر کردن فرزندان خود در گفتگوها صرف کنند که می تواند به آنها در توسعه مهارت های مهم حل مسئله و گفتوگوکمک کند. در نتیجه، فرزندان آنها با چنین مهارتهایی کمتر بزرگ میشوند و آنها را در معرض خطر بیشتری برای رفتارهای ضد اجتماعی قرار میدهند و احتمالاً به روابط ما نیز آسیب می رساند. در مطالعه دیگری درباره پیامدها در میان بزرگسالان جوان، افرادی که دروغگویی مکرر والدین را در دوران کودکی به خاطر میآوردند، بسیار بیشتر احتمال داشت که بگویند از رابطهای که با والدین خود داشتند ناراضی بودند (کارگیل و کورتیس 2017). اگر میخواهیم روابط شخصیمان بهطور متقابل ارزشمند باشد، باید با صداقت و مهربانی با یکدیگر رفتار کنیم. هنگامی که والدین بیش از حد مداخله گر می شوند - یا سعی می کنند قوانینی را تحمیل کنند که بچه ها آن را ناعادلانه یا غیرمنطقی می دانند - احتمال شورش بیشتر می شود. به همان اندازه که ممکن است بخواهیم فکر کنیم که فرزندانمان همیشه حقیقت را خواهند گفت، واقعیت این است که دروغ گفتن چیزی است که اکثر کودکان در یک مقطع زمانی آن را تجربه می کنند. والدین باید به خاطر داشته باشند که دروغ گفتن بخشی طبیعی از رشد کودک است و در بیشتر موارد، کودکان از این رفتار رشد می کنند. آیا کودک شما صرفاً به عنوان بخشی از بازی تخیلی یک داستان تعریف می کند؟ آیا او عمداً می خواهد شما را گمراه کند زیرا نمی خواهد مجازات شود؟ اگر فرزندتان صرفاً از تخیل خود استفاده می کند، به او کمک کنید تا بین واقعیت و خیال تمایز قائل شود بدون اینکه از خلاقیت او دلسرد شود (بنابراین اگر او اصرار دارد که با دوستان خیالی خود به ماه رفته است، به او توضیح دهید که بسیار سرگرم کننده به نظر می رسد که دوست دارید به کودک بپیوندید.). از طرف دیگر، اگر او ادعا می کند که دوست خیالی چیزی را شکسته است که قرار نبود آن را لمس کند، ابتدا به او اطمینان دهید که اگر به شما بگوید که واقعاً چه اتفاقی افتاده است، دچار مشکل نمی شود. سپس توضیح دهید که میدانید اگرچه گاهی اوقات میتوان باور کرد که شخص دیگری ممکن است کاری را انجام داده باشد که او نمیخواهد به انجام آن اعتراف کند، اما گفتن حقیقت همیشه به بهتر شدن اوضاع کمک میکند. 2.کاری کنید بچه ها با آمدن به شما احساس راحتی کنند در واقع، تحقیقات نشان میدهد که وقتی بچهها را به دلیل دروغ گفتن به تنبیه تهدید میکنید، کمتر احتمال دارد که حقیقت را بگویند. به فرزندتان توضیح دهید که اگر حقیقت را به شما بگوید، عصبانی نخواهید شد و حقیقت برای شما از هر چیز دیگری مهمتر است. سپس با خونسردی گوش دهید و به هر رفتار ناشایستی توجه کنید. به جای سرزنش کردن، روی آن و بر عواقب اعمال خود تمرکز کنید. اگر سعی کرد دروغ بگوید،کودک را به خاطر صادق بودن با شما تحسین کنید و تصدیق کنید که گفتن حقیقت برای کودک سخت بوده است. وقتی فرزند شما دروغ می گوید، مهم است که عواقب آن به جای تنبیه وجود داشته باشد. تفاوت در چیست؟ تنبیه از محل خشم ناشی می شود در حالی که عواقب آن بر اصلاح رفتار نادرست متمرکز است. به عنوان مثال، اگر فرزند شما در مورد انجام کارهایش دروغ می گوید، با او در مورد اهمیت مواجهه با کارهایش صحبت کنید. با او کار کنید تا یک کار مناسب برای جبران اشتباهش پیدا کنید، مانند انجام کارهای اضافی متناسب با سن در خانه. برچسبها نه تنها میتوانند آزاردهنده باشند، بلکه میتوانند تأثیری ماندگار بر نحوه نگاه کودک به خود داشته باشند. اگر کودک را دروغگو خطاب کنند، ممکن است خود را دروغگو بداند و بر اساس آن عمل کند. به فرزندتان بگویید که دروغ گفتن چیزی است که در خانواده خود نمی خواهید. به کودک بفهمانید که گفتن حقیقت به همان اندازه مهم است که رفتارهای خوبی که از کودک انتظار دارید، مانند صحبت کردن محترمانه با شما وتلاش برای دعوا نکردن با خواهر و برادرش . وقتی صحبت از گفتن حقیقت می شود، به کاری که انجام می دهید فکر کنید. آیا اغلب زمانی که می خواهید از موقعیتی اجتناب کنید یا چیزی را که می خواهید به دست آورید به دروغ متوسل می شوید؟ برای مثال، اگر فرزندتان بشنود که به همسایهتان میگویید که اچار فرانسه ندارید، در حالی که شما اچار فراسنه را داریدولی دوست ندارید اچار رابه همسایه بدهد، فرزندتان این پیام را دریافت میکند که بزرگسالان وقتی برایشان راحت باشد دروغ می گویند. توضیح دهید که دروغ می تواند به اعتمادی که بین افرادی که یکدیگر را دوست دارند آسیب برساند. از فرزندتان بخواهید تصور کند که اگر درباره چیزی به کودک دروغ بگویید چه احساسی ممکن است داشته باشد. دفعه بعد بهت شک میکنه؟ آیا این بر نحوه اعتماد کودک به شما تأثیر می گذارد؟ وقتی با یک کودک پیش دبستانی زندگی می کنید، ممکن است گاهی احساس کنید که در حال تلاش برای گفتن حقیقت هستید ، و سعی می کنید تعیین کنید کدام جملاتی که از دهان فرزندتان بیرون می آید واقعی است و کدام موضوع تخیل اوست. اما حقیقت این است که همه بچه ها گهگاه دروغ می گویند. و اگرچه دروغ گفتن بخشی طبیعی از رشد کودک است، اما چیزی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد. به عنوان والدین، وظیفه شما این است که صداقت را آموزش دهید. برای مقابله با این موقعیت، باید بدانید الف) چرا پینوکیوی کوچک شما دروغ می گوید ب) چگونه به او بیاموزید که برای صداقت ارزش قائل شود. بچههای این سن میتوانند داستانهای غمانگیز داشته باشند - نه اینکه فریبنده باشند، بلکه به این دلیل که در بیشتر موارد، هنوز در حال یادگیری هستند که چه چیزی واقعیت است و چه چیزی تخیلی. در بیشتر موارد، یک کودک 3، 4 یا 5 ساله برای درک دقیق دروغ بسیار کوچک است. قصه های افسانهای آنها نتیجه تخیلاتی است که با تجهیزات بالا کار میکنند، نه چیز شوم. وقتی کودک 4 ساله شما می گوید در حالی که مداد رنگی را در دست گرفته است روی دیوار رنگ نکرده است، منظورش این است که ای کاش این کار را نمی کرد زیرا واضح است که شما عصبانی هستید. از آنجایی که او قصد نداشت دیوار اتاق خواب شما را به بوم نقاشی خود تبدیل کند، در ذهنش این کار را نکرد. برای کاهش احتمال دروغگوی کودک، از قرار دادن او در موقعیتی که ممکن است احساس کند مجبور است دروغ بگوید، خودداری کنید. به جای اینکه با عصبانیت بپرسید: "دیواررا تورنگ کردی؟" بگو: «ما در این خانه قانونی داریم که فقط روی کاغذ رنگ میکنیم. بیایید پارچه و آب بیاوریم و این را با هم تمیز کنیم.» اگر داستانی که کودک شما می گوید، جنبه عجیبی دارد مثلا"امروز در پیش دبستانی یک فیل بود." - آن را به روشی ساده به چالش بکشید. بپرسید که آیا آنچه کودک به شما می گوید واقعی است یا ساختگی. هنگامی که فرزندتان اعتراف کرد ، وارد عمل شوید و به او کمک کنید تا توضیح دهد - «تصور کنید یک فیل واقعاً به پیش دبستانی بیاید؟ آیا برای میان وعده بادام زمینی می خورید؟» یک داستان خیالی به یک داستان اطنزتبدیل می شود که هر دوی شما می توانیداز آن لذت ببرید. و به کودک پیش دبستانی خود کمک می کنید تا تخیل خود را تمرین دهد. وقتی فرزندتان دروغ میگوید، از فرصتی برای صحبت در مورد اینکه چرا راستگویی بسیار مهم است استفاده کنید. دروغگو خواندن کودک یا فریاد زدن ممکن است باعث شود که فرزندتان برای جلوگیری از سرزنش به دروغگویی ادامه دهد. برای تشویق به گفتن حقیقت، سعی کنید پیامد آن را حذف کنید. بگو: "هر کاری که کردی، قول می دهم تا زمانی که حقیقت را بگویی عصبانی نخواهم شد." بسیاری از بچه ها دروغ می گویند چون می دانند کار اشتباهی انجام داده اند و نمی خواهند شما را ناامید کنند ویا تنبیه شوند. روی آنچه می خواهید فرزندتان یاد بگیرد تمرکز کنید ( صادق بودن).وقتی فرزندتان در مورد اشتباهی که انجام داده حقیقت را می گوید، حتما کودک را تحسین کنید. اگر فرزندتان شروع به گفتن داستانهای بیهدف درباره چیزی کرد که هرگز اتفاق نیفتاده است به کودک گوش دهید، اما نه با عصبانیت. این خیال بافی برای کودکی در این سن طبیعی است اما هنوز باید اصلاح شود. فقط یک جمله ساده، مثلا«سفر به شهر قصه دوست داشتنی به نظر می رسد. می دانم که ای کاش واقعاً این اتفاق می افتاد.» اگر به کودک پیش دبستانی خود بگویید: "هرگز نباید دروغ بگویی"، اما سپس به او بگویید که به مادربزرگ بگوید که کلوچه های غیرقابل خوردن خوشمزه هستند، او را گیج خواهید کرد. با صادق بودن خودتان الگوی خوبی بگذارید. برای آموزش صداقت به فرزندانتان هرگز زود نیست. در مورد اینکه چرا دروغ گفتن اشتباه است صحبت کنید – اینکه وقتی او چیزهایی می گوید که درست نیست شما را ناراحت می کند. وقتی فرزندتان متوجه شد که گفتن حقیقت چیزی است که شما برایش ارزش قائل هستید، این چیزی است که برای رسیدن به آن تلاش خواهد کرد. به خاطر داشته باشید که اگر کودکی به طور مکرر و مکرر دروغ می گوید، حتی پس از عواقب و اطمینان از جانب شما، ممکن است زمان آن فرا رسیده باشد که با متخصص اطفال خود یا یکی دیگر از متخصصین رفتار کودک حرفه ای صحبت کنید تا رفتار را ارزیابی کرده و توصیه های بیشتری دریافت کنید.وقتی بزرگسالان به کودکان دروغ می گویند چه اتفاقی می افتد؟
همه بچه ها در یک زمان حقیقت را بیان کنند و داستان های تخیلی را تعریف کنند. و در حالی که شنیدن دروغهای واضح فرزندتان میتواند ناامیدکننده باشد، مهم است قبل از اقدام به دلیل بیصادق بودن فرزندتان توجه کنید.
چرا بچه ها دروغ می گویند
در اینجا سه دلیل اصلی برای دروغ گفتن کودکان وجود دارد:
1.فرزندان از تخیل خود برای گفتن داستان هااستفاده می کنند.
وقتی فرزندتان خیالی را برای شما تعریف می کند، بپرسید: "آیا این چیزی است که واقعاً اتفاق افتاده است یا چیزی است که شما آرزو می کنید؟" یک پاسخ بدون قضاوت، فرزند شما را تشویق میکند تا بپذیرد: "خوب، در واقع درست نیست، اما ای کاش اینطور بود!"
2. کودکان می خواهند از پیامد هاجلوگیری کنند
3. کودکان می خواهند باحال به نظر برسند
هنگامی که کودک خود را در حال دروغ گفتن می بینیدچگونه پاسخ دهید
به خاطر داشته باشید، مهم است که به جای تمرکز بر تنبیه بر اساس خشم والدین، بر آموزش مهارتی به فرزندان خود تمرکز کنید - کنترل تکانه ی صداقت . اگرچه ممکن است از اینکه فرزندتان دروغ گفتن را انتخاب کرده است احساس ناامیدی کنید، اما این به شما مربوط نیست. این در مورد کمک به فرزند شما برای انتخاب های خوب و انجام آن انتخاب ها آزادانه است، نه در حالی که تحت فشار و تهدید یک تنبیه است.
این را تصور کنید بزرگسالی با کودکی ملاقات میکند و میگوید: «یک کاسه بزرگ شکلات در اتاق کناری وجود دارد. میخوای بریم یه کم بیارم؟"
ازمایشگر به کودک می گویید"تا زمانی که من نیستم نگاه نکن!"
وقتی بزرگسال برگشت، از کودک خواست که حقیقت را بگوید. سپس از کودک پرسید: "وقتی من رفتم، تو برگشتی و به اسباب بازی نگاه کردی؟"
در مقابل، رفتار بچههای بزرگتر (سن 5 سال به بالا) به سابقه بزرگسالان بستگی دارد.
چرا کودکان کوچکتر تحت تأثیر قرار نگرفتند؟
وقتی بچه ها در محیطی بزرگ می شوند که بزرگسالان به طور معمول از دروغ برای کنترل و دستکاری استفاده می کنند چه اتفاقی می افتد؟
بهترین راه برای پاسخ علمی به این سوال انجام آزمایش های طولانی مدت خواهد بود.
در یک مطالعه، آنها با 50 دانشجوی زن در دانشگاه های آمریکای شمالی مصاحبه کردند. در مورد دیگر، آنها از 179 بزرگسال جوان ساکن سنگاپور سؤال کردند . و در هر دو مورد، محققان از مردم خواستند تا در مورد دوران کودکی خود فکر کنند و به یاد بیاورند که آیا والدین آنها عادت به دروغ گفتن به آنها داشته اند یا نه.
دروغهای ابزاری
1.دروغ های مرتبط با غذا خوردن
2.دروغهای مربوط به رفتن یا ماندن
3.دروغهای مرتبط با پول
(مثلاً «امروز با خودم پول نیاوردم، میتوانیم یک روز دیگر برگردیم»)
در یک نظرسنجی از والدین ، تقریباً نیمی از شرکتکنندگان گزارش دادند که به فرزندان خود دروغهای ابزاری مرتبط با بدرفتاری میگویند و اکثریت والدین حداقل یک دروغ از هر یک از سه دسته دیگر گفتهاند (هیمن) و همکاران 2013).
البته اینها فقط همبستگی هستند. آنها ثابت نمیکنند که دروغگویی والدین باعث ایجاد بیصداقتی و ناسازگاری روانی میشود یا به آن کمک میکند. اما نتایج با این تفسیر سازگار است. آنها همچنین با برخی از اثرات کوتاه مدت مشاهده شده در آزمایش "من یک کاسه بزرگ شکلات دارم" مطابقت دارند.
معضل زندانی:
تصور کنید که متهم به ارتکاب جنایت با یک همدست هستید. هم شما و هم فرد مقابل توسط پلیس دستگیر شده اید. همدست شما در یک سلول جداگانه نگهداری می شود و شما دو نفر نمی توانید ارتباط داشته باشید.
می توانید ببینید که چرا معضل زندانی دردسرساز است. برای انتخابی که زمان زندان را به حداقل برساند، باید بدانید که طرف مقابل قرار است چه کاری انجام دهد.
ممکن است هرگز خود را در معرض زندان قرار ندهید. اما معضل اساسی - همکاری یا نقص - همیشه در زندگی روزمره مطرح می شود.
ما اغلب با موقعیت هایی مواجه می شویم که ترجیح می دهیم در آنها همکاری کنیم. همیشه به گزینه هایی منتهی نمی شود که منافع فوری و خودخواهانه ما را به حداکثر می رساند. اما معمولاً به خوبی به ما خدمت می کند. و با بازده های بلندمدت همراه است: به ما کمک می کند شبکه های اجتماعی حمایتی بسازیم. ما میتوانیم به آینده نگاه کنیم، زیرا بدانیم که شخص دیگری از ما حمایت کرده است.
آیا کودکان به دروغگویی والدین با بازی تند و تیز پاسخ می دهند؟
اگر چنین است، ما در مشکل هستیم!
وقتی بچهها از دروغهای ما آگاه میشوند، هم در کوتاهمدت و هم در بلندمدت.بر رفتار آنها تأثیر میگذارد .
«والدین با دروغ گفتن» تنها راهی نیست که بزرگسالان بر صداقت کودکان تأثیر میگذارند.چرا بچه های پیش دبستانی دروغ می گویند
هنگام پرداختن به این مشکل رایج، والدین باید سن کودک، شرایط و دلایل دروغگویی و دفعات انجام این رفتار را در نظر بگیرند. به عنوان مثال،
گفتنی است، یک کودک در سن 4 سالگی کاملاً قادر است عمداً دروغ بگوید تا دچار مشکل نشود یا به چیزی که می خواهد برسد.
بهترین راهکارهای برای مقابله با درو غگوی کودکان
1.به علت اصلی برسید
کاری نکنید که بچه ها احساس کنند نمی توانند به سراغ شما بیایند. اگر کودکی نگران است که شما عصبانی خواهید شد، ممکن است سعی کند به هر قیمتی از گفتن حقیقت به شما اجتناب کند. نکته مهم این است که به فرزندتان کمک کنید احساس امنیت و ارامش کند تا بداند بدون از دست دادن محبت و عشق شما می تواند با شما صحبت کند.3.عواقب را به کودک خود بدهید
4.از به کار بردن کلمه دروغگو خودداری کنید
5.در مورد انتظارات شفاف باشید
6.رفتار خود را ارزیابی کنید7.درباره تاثیر دروغ گفتن
آنچه را که توصیه می کنید تمرین کنید
کودک 3 ساله ای که با یک فنجان خالی در دست در گودالی از مواد سفید ایستاده است ، گفت: "من شیر را نریختم." " عروسکم ماشین را شکست." "من همه این اسباب بازی ها را بیرون نیاوردم..........." واین قصه ها ادامه دارد .نکات طلایی
در طول برنامه روزانه خود، به احتمال زیاد یک یا دو دروغ سفید بگویید. و این اشکالی ندارد، در بیشتر موارد. "دروغ های سفید" - اجتناب از حقیقت برای در امان ماندن از احساسات دیگران - طبیعی است و تقریباً پذیرفته شده است. اما انتظار نداشته باشید که کودک پیش دبستانی شما همه چیز را به معنای واقعی کلمه درک کند.در نهایت
مطمئن شوید که الگوی خوبی هستید. دروغ گفتن در مورد سن فرزندتان برای اینکه مثلاً در بلیط سینما تخفیف بگیرد، به او یاد می دهد که دروغ گفتن اشکالی ندارد.