برای دیدن محتوای سایت روی دکمه دسته بندی کلیک بفرمایید

دسته بندی

Breadcrumbs Image

ویدیوی آموزشی، لـ ل، فارسی اول ابتدایی

ل غیر آخر منم، خوشحال وکوچک منم، یه گوشه ای میشینم... منتظر دوستمم کوچولو های مام پلاس سلااام در این ویدیو خاله ستاره با یه شعر زیبا لـ ل رو بهتون یاد میده. در اخر هم کاربرگ هارو چاپ و حل کنید.

تدریس #نشانه_لـ_ل

 بچه ها برای این درس میتوانند کاردستی از قبل درست کنند و به کلاس بیاورند. یا سر کلاس کاردستی از گل و بلبل بسازند. بعد روی تصویر کتاب صحبت کنند. درباره کار سخت کشاورزان و زحمت فراوان انها که ما از ان استفاده می کنیم. بعد میتوان از پخش صدای بلبل و حس خوشایند ان صحبت کرد. بعد توجه بچه هارا به صدای اخر گل و بلبل جلب کرد. بعد از شناخت صدای جدید و پیدا کردن ان در کلمات مختلف , متن درس را در گروه و سپس فردی روخوانی کنند و بعد سراغ جای صدای جدید در جدول الفباو سپس ترکیبات ان به کمک داستان می رویم.

🍁 قبل از تعریف داستان از بچه ها بخواهید با دقت گوش کنند و کلمه هایی که توی داستان ل دارند و رو به یاد بسپارند که اخر داستان ازشون خواهید پرسید🌹

داستان نشانه لـ ل

ل مهربون پدربزرگی داشت که خیلی دوستش داشت اون خیلی شبیه پدر بزرگش بود و تنها پدر بزرگش قدش دیگه مثل اون راست نبودو کمی خمیده شده بود. ل همیشه به پدر بزرگش سر میزد و به خاطرات اون گوش میکرد. ل پدر بزرگ قبلا لوله کش بود و بیشتر شهرک رو اون لوله کشی کرده بود . یکروز برای نوه اش از گروه نجات توی شهرک تعریف میکرد که چقدر اونابهش کمک کردند. اون گفت یکروز رفته بوده میدون لاله شهرک رو لوله کشی کنه که یک لوله زیر پاش میاد میخوره زمین و چقدر آ بهش کمک میکنه تا اون کار رو تموم کنه , یا از اون روزی که لوله اب خونه ی یکی از اهالی ترکیده بود و او چطور عصاشو میاره تا ل بتونه جلوی اب رو بگیره. یا از اون روزی که خیابونهای شهرک پر برف بود و نمیتونست بره سره کار و هی لیز میخورد و اِ مهربون چقدر با کفش اسکی کارش رو راحت کرد که زود سر کارش برسه. ل با دقت به حرفهای پدر بزرگ گوش میکرد و غم و شادی رو تو لحظات مختلف تو چهره پدر بزرگش می دید. ل گفت اقاجون خسته شدید بزارید براتون چای بیارم بعد بقیه داستان گروه نجات رو برام بگین. ل میدونست چقدر باید قدر پدر بزرگش رو بدونه و بهش احترام بزاره. چای که خوردن پدر بزرگ سرش رو رو بالشت گذاشت و خوابش گرفت. ل ساکت کناری مشغول کارش شد تا پدر بزرگ کمی استراحت کنه . بعد که بیدار شد متاظر ادامه داستان شد. پدر بزرگ گفت اره میگفتم. از اون روزای گذشته, روزی که اُ اومد بود تو شهرک چقدر همه میخواستن کلاهشو امتحان کنند و چه حس جالبی بود وقتی کلاه رو میزاشتن سرشون. از خنده غش میکردند و اُ چطور شد تصمیم گرفت توی این شهرک بمونه تا موقع ناراخای کمی دل اهالی شهرک رو شاد کنه. از اون روزی گفت که از کار زیاد و خیس شدن زیر لوله ترکیده تب کرده بود و میلرزید و اَ چطوری با کلاهش تب و لرزش رو خوب کرد. یا یکروز ل قرار بود وسایل لوله کشی رو ببره اون سر شهرک ولی بین راه پیر کرده بود و هوا هم سرد که ای مهربون وانتش رو اورد و بهش کمک کرد. یا روز ازدواجش دنبال یک ماشین میگشت که باز ای ماشینش رو گل زد و اورد براش. خاطرات تلخ و شیرین پدر بزرگ برای ل کوچولو پر از تجربه بود و علاقه زیادی به شنیدن اونا داشتو سعی میکرد با احترام زیاد به حرفای پدر بزرگ گوش کنه تا بتونه در اینده اونم به دیگران کمک کنه .بله گلای من ادم ها پیر میشن ولی ارزش اونها کم نمیشه باید حواسمون باشه که جلوی اونا بی ادبی نکنیم و احترامشونو نگه داریم. حالامیخواهیم باهم یکدور بودن ل رو در کنار هر یک از گروه نجات بررسی کنیم ببینیم اونجا ل چه صدایی داشته!!

🍁 ل کنار ا دوره میدون لاله لا لا ل کتار او جای لوله ی ترکیده لو لو ل کنار ای تو وانت لی لی (با ای وسط) ل توی ماشین عروس لی لی ل با کفش اسکی لِ لِ با اون کفش دیگه له له وقتی کلاه اُ لُ لُ با كلاه اَ لَ لَ

بعد از هر ترکیب کلمه ای مثال میزنند و در دفتر مینویسند.

سپس روی کتاب نوشتاری کار کنند

🔶 🔶 🔶مفاهیم فارسی پیش دبستانی 


برچسب ها

الهه زارع

الهه زارع

توضیحات بیشتر

مشاهده نظرات

دیدگاه ارزشمند شما

لطفا فیلدهایی که با * مشخص شده است را پر کنید، آدرس ایمیل شما نمایش داده نمی شود